شیخ جنید بغدادی همراه مریدان برای گشتوگذار به خارج شهر رفت و سراغ بهلول را گرفت. بهلول را یافتند و به نزدش رفتند. بهلول از شیخ پرسید: تو همانی که مردم را ارشاد میکنی؟ شیخ گفت آری. بهلول گفت طعام چطور میخوری؟ شیخ گفت اول (بسمالله) میگویم و لقمه کوچک برمیدارم و.! بهلول برخاست و گفت تو میخواهی که مرشد خلق باشی در صورتی که هنوز طعام خوردن نمیدانی. شیخ مجدد پیش او رفت. بهلول پرسید: آیا سخن گفتن میدانی؟ شیخ گفت آری، سخن بهقدر میگویم و بیحساب نمیگویم و بهقدر فهم مستمعان میگویم و. بهلول گفت گذشته از طعام خوردن، سخن گفتن هم نمیدانی و رفت. مریدان گفتند شیخ این مرد دیوانه است، اما شیخ گفت مرا با او کاری است که شما نمیدانید پس مجدد پیش بهلول رفت. بهلول گفت تو که آداب غذا خوردن و سخن گفتن نمیدانی، آداب خوابیدن میدانی؟ شیخ گفت آری.چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه خواب میشوم و. بهلول گفت فهمیدم آداب خوابیدن را هم نمیدانی. | | | |
شیخ دامنش را گرفت و گفت ای بهلول من هیچ نمیدانم، تو قربة الی الله مرا بیاموز . بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدانکه اینها که تو گفتی همه فرع است و اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید، در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد و از برای غرض نباشد و در خوابیدن، اصل این است که در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد بشری نباشد. | | | |
امروز روز جهانی عصای سفیده. نمیخوایم بحث رو به سمت کلیشه و چشمدل و جهانبینی ببریم اما واقعیت جز این نیست که میتونیم نگاه کنیم اما ندیده باشیم، گوش کنیم اما نشنیده باشیم و زنده باشیم اما زندگی نکرده باشیم. | | | |
از یک کمپین روابط عمومی چه انتظاری داشته باشیم؟
رسالت نامه خانه ارتباطات
هنر چیست (مطلبی به سبک برید)
,بهلول ,شیخ ,تو ,سخن ,طعام , ,بهلول گفت ,شیخ گفت ,سخن گفتن ,است که
درباره این سایت