شکوه یک مجسمه
نویسنده هادی زمانی منتشر شده در هفته نامه نگاه کویر
خورشید غروب کرده بود و برای چندمین روز پیاپی، لشکریان امپراطور موفق نشدندتا از تنگه های دربند پارس بگذرند.
آریابرزن» خطاب به یوتاب» گفت: هرگز تا زمانی که من و پنج هزار سپاهیانمزنده ایم. اسکندر از این تنگه عبور نخواهدکرد. یوتاب» نگاهی با اطمینان به برادر انداختو به او فهماند که خواهر نیز تا آخرین لحظه ایستاده است سرانجام دفاع غیورمردانه اینسردار با ایمان و جان بر کف بر اثر راهنمایی یک اسیر یونانی ویا خیانت یک ایرانی درهم شکسته شد و پس از چندین جنگ پیاپی نامی جاوید از او به یادگار ماند.
آریابرزن و خواهرش یوتاب و سپاهیانشاندلاور مردانه پس از ماه ها جنگ با لشگریان اسکندر،جان را فدای ایران و آرمان سرزمینیکتا پرستی نمودند تا پس از نزدیک به دو هزار سال، نام این سردار بزرگ ایرانی در شهرستانیاسوج و با نصب مجسمه ای در میدان فرعی این شهر دوباره بر سرزبان ها افتد.
آریابرزن هرگز به دنبال نام و نشان نبود چرا که پس از آخرین نبرد در دفاعاز پایتخت ایران درخواست اسکندر مقدونی را نپذیرفت وکشته شدن در راه وطن را برگزید.
شنیده بودم که عده ای مانع از ساختمجسمه این ابر پهلوان ایرانی در شهرستان یاسوج شده بودند و این را به چشم دیدم کهنه مجسمه در میدان اصلی شهر بلکه در میدان فرعی که دور تا دور آن تراکتورها وبلدوزرهای آماده به کار حلقه زده بودند تا حلقه دانش آموزان یاسوجی را که برایمحافظت از این بنای باشکوه، حلقه انسانی تشکیل داده بودند را بشکنند .
ستون های اطراف مجسمه خرد شده بودند و آشغال دور نا دور مجسمه را گرفتهاما آریا برزن استوار و محکم با شمشیری در دست دهانه اسبش را برای جنگ پایانیکشیده بود. نمی دانم چقدر مجسمه می تواند بیانگر صلابت و عظمت این فرد باشد اماهمانند تندیس رئیسعلی دلواری در بوشهر بیانگر آن است که هرگز به بیگانگان اعتمادنکنید. و آن را دکان کاسبی ننمائید. یکتا پرستان واقعی کسانی بودند که بهای آن رابا جان پرداختند.
مجسمه ,بودند ,یک ,پس ,میدان ,ایرانی ,پس از ,ایرانی در ,در میدان , ,شده بودند
درباره این سایت